جدول جو
جدول جو

معنی اخته خانه - جستجوی لغت در جدول جو

اخته خانه
جایی که اسب ها را اخته می کردند، طویله
تصویری از اخته خانه
تصویر اخته خانه
فرهنگ فارسی عمید
اخته خانه(اَ تَ / تِ نَ / نِ)
اصطبل. طویلۀ اسبان. جائی که گاو و اشتر و امثال آن در آن اخته کنند:
خفته در اخته خانه بغلت
دوش بر دوش صد قطار شپش
لغت نامه دهخدا
اخته خانه
خایه کش خانه جایی که در آن دام رابی خایه گردانند جایی که گاو و شتر و امثال آن را در آن اخته کنند، اصطبل طویله اسبان و دیگر چارپایان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خانه خانه
تصویر خانه خانه
خانه به خانه، دارای خانه های متعدد، دارای شکل های چهارگوش مانند صفحۀ شطرنج
فرهنگ فارسی عمید
(تَهْ نَ / نِ)
مکانی که در زیرزمین سازند و در ایام گرما، در آنجا نشینند، به عربی آن را مطموره و به فارسی نهانخانه نیز گویند. (آنندراج). زیرزمین. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زیرزمین و غار و مغاره. (ناظم الاطباء) : نواب معزی الیه که از ترس گلولۀ توپ، ته خانه ای بجهت خود از حفاران کنده و در آنجا مقیم بود. (مجمل التواریخ گلستانه) ، آخرین اسباب کم ارز خانه. آنچه باقیمانده است از چیزهای کم بها بعد از فروش اسباب خانه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ته و ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ نَ / نِ)
مقر سلطنت و پایتخت. (ناظم الاطباء). تختگاه. (آنندراج) :
سوی تخت خانه زمین درنوشت
به بالا شدن زآسمان برگذشت.
نظامی (از آنندراج).
رجوع به تخت و تختگاه شود
لغت نامه دهخدا
(تو تَ نَ)
دهی از دهستان دیزجرود بخش عجب شیر است که در شهرستان مراغه واقع است و 451 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خی یَ / یِ نَ / نِ)
طویله. اصطبل. پاگاه. آخر
لغت نامه دهخدا
(خَ تَ / تِ نَ / نِ)
جایی است که پیران ناتوان و بیمار درمان ناپذیر و کودکان بی کس را در آن نگاهداری می کنند، بیمارستان در تداول ترکان عثمانی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ / نَ / نِ)
تخلخل. متخلخل. سوراخ سوراخ. (ناظم الاطباء) ، بسیاربسیار. (آنندراج) :
ز گیسو نافه نافه مشک می بیخت
ز خنده خانه خانه قند میریخت.
نظامی.
با مظهری امروز بویرانۀ خویش
بودیم بفکر دل دیوانۀ خویش
ابر کرمی موج زد و پر کردیم
از مدح تو خانه خانه کاشانۀ خویش
حیاتی گیلانی (از آنندراج).
، حجره حجره. (ناظم الاطباء). با خانه های متعدد. چون: ’صفحۀ شطرنج و نرد خانه خانه است’، یعنی به اجزائی غالباً مربع و متساوی قسمت شده است، شطرنجی شکل، خانه بخانه:
شهرشهر و خانه خانه قصد کرد
نی رگش جنبید و نی رخ گشت زرد.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
لقبی است که (دشمنان) آغامحمدخان مؤسس سلسلۀ قاجاریه را داده اند، دسترسی داشتن:
باری خیال یار ز پیش نظر مشو
چون بر وصال یار نداریم اختیار.
(منسوب به حافظ).
، برگزیدن. انتخاب کردن: بیعت کردم بسید خود... بیعت فرمانبرداری و پیرو بودن و راضی بودن و اختیار داشتن. (تاریخ بیهقی).
پیوسته مرا در همه فضیلت
رایت ز همه اختیار دارد.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
تصویری از خسته خانه
تصویر خسته خانه
جایی که ناتوانان را در آن نگاهداری می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانه خانه
تصویر خانه خانه
سوراخ سوراخ، خانه های متعدد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخیه خانه
تصویر آخیه خانه
طویله، اصطبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخته خان
تصویر اخته خان
لقبی که به آغا محمد خان قاجار دادند (البته دشمنان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخته گاه
تصویر اخته گاه
خایه کش خانه جایی که در آن دام رابی خایه گردانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخت خانه
تصویر تخت خانه
مقر سلطنت پایتخت
فرهنگ لغت هوشیار
شطرنجی
فرهنگ واژه مترادف متضاد